mohajer202

حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند : هر که در مجلسی بشنود که از برادرش غیبت میشود و ان غیبت را از او دفع کند خداوند هزار باب بدی را در دنیا واخرت از او دفع میکند ( من لا یحضر الفقیه ج4 ص15)

ارسال در تاريخ دو شنبه 16 خرداد 1398برچسب:, توسط مهاجر


 از جمله مواردی که با استناد به آن، می توان تسنن ابن عربی و بلکه چیزی غلیظ تر از آن را ـ که برخی مدعی تشیع او هستند ـ نشان داد، تحریف حدیث ثقلین توسط وی است که شیعه و سنی آن را به طور متواتر نقل کرده اند. متن این روایت چنین است:

 «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابداً ولن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض»

“همانا من در میان شما پس از خود، دو بار سنگین را به امانت می‌گذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم. تا زمانی که به این دو تمسک بجویید، گمراه نخواهید شد. این دو از هم جدا نمی‌شوند تا زمانی که در حوض کوثر بر من وارد شوند”.

 در حالی که این حدیث را بسیاری از منابع روایی اهل سنت نیز نقل کرده اند. از جمله برجسته ترین آنها مسند احمد بن حنبل، سنن ترمذی و المستدرک حاکم نیشابوری با همین الفاظ و صحیح مسلم با کمی تفاوت و…

 اما ابن عربی حدیث را در کتاب فتوحات مکیة چنین می آورد:

«من بعد از خودم برای شما چیزی گذاشتم که اگر به آن تمسک کنید هرگز گمراه نشوید و آن کتاب خداست. شما در باره  این سفارش من (از سوی خداوند) مورد سئوال قرار خواهید گرفت، پس چه می گویید؟ گفتند: شهادت می دهیم که تو آن را به ما رسانده و ابلاغ کرده ای»[۱]

 پس اهل بیت علیهم السلام در حدیث ثقلین کجا هستند؟!

 امام از غیر اهل بیت علیهم السلام

وقتی سخن از امامت و امام می شود، وی دو نکته را اثبات می کند:

اول اینکه: پیامبر (ص) هیچ نصی بر خلافت بعد از خود نیاورده است!

دوم اینکه: وی تصریح می کند مطلوب در امام و حاکم، انتخاب کسی است که صفات خاصی داشته باشد و اختلاف [در این بحث] در اشخاص واقع می شود نه در اوصاف امام…

او می گوید: «… از این جاست که اختلاف در امام معین قرار دارد نه در اوصاف. پس چقدر کم است خلیفه ای که همه دل ها با او باشد…[۲]»

ابن عربی گفته است: «حق تعالی، امام برتر و مورد اتباع اول است، خداوند می فرماید: « إنّ الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم[۳]»… و کسی بعد از پیامبر اعظم (ص) به این مقام استوار نمی رسد مگر خاتم اولیاء بلند مرتبه کریم، اگرچه از بیت پیامبر نباشد. ولی قطعاً در نسب، عالی است. امام به بیت اعلی باز می گردد نه به بیت ادنی.[۴]»

سخن ابن عربی که می گوید اگرچه از بیت نبی نباشد، اشاره به این موضوع دارد که واجب نیست امام منتسب به پیامبر و از اهل بیت خاص او باشد. به استثناء امام مهدی که اهل سنت اعتقاد دارند که از فرزندان فاطمه می باشد.

می بینید که او درصدد این مطلب است که خلافت ابوبکر را با این جمله «و لا ینال هذا المقام الاجسم بعد النبی… » صحت ببخشد. تا جایی که می گوید: « ولکن لم یکن من بیت النبی…» .

ابن عربی در همین کتاب بعد از چند صفحه به این امر تصریح می کند.[۵]

 آنان که در مورد بسیاری از حرفهای شیعه ستیزانه ابن عربی بدون کمترین دلیلی ادعای تقیه می کنند، باید در این مورد توضیح دهند که چگونه او حدیثی را که در منابع اهل سنت نیز به صورت صحیح آمده است و هیچ دلیلی برای تقیه در این مورد وجود نداشته است، تحریف می کند و حاضر به نقل صحیح و کامل آن نمی شود؟

 همچنین مدعیان تشیع ابن عربی که در مورد مطالب فراوان ضد شیعه اش در فتوحات و فصوص، ادعای تقیه می کنند، باید توضیح دهند که چطور در شرایطی که اهل سنت قائل به حتی عصمت انبیاء و شخص رسول الله ـ صلوات الله علیهم ـ نیستند و در مورد عمر بن خطاب هم ادعای عصمت ندارند، ابن عربی به استناد روایتی مجعول از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ قائل به عصمت عمر می شود، در حالی که در جای دیگر به عدم عصمت اهل بیت علیهم السلام و امکان ارتکاب گناهان کبیره توسط آنان تصریح می کند؟ آیا طرح این مطلب نیز از سر تقیه بوده است؟!

[۱]فتوحات مکیة، ج ۱۰، ص ۲۱۵

[۲]ر.ک: فصوص الحکم ص ۱۶۳

[۳]سوره فتح آیه ۱۰

[۴]مجموعه رسائل ابن عربی (مجموعه سوم) ص ۴۹

[۵]همان ص ۵۵

ارسال در تاريخ شنبه 16 دی 1391برچسب:, توسط مهاجر

امیر المونین (ع) میفرمایند:اشخاصی که خودشان عیب دارند شایع کردن عیوب مردم را دوست دارند تا برای عذر تراشی عیبهای خود راحت تر باشند .

( غرر الحکم ح9652)

 

ارسال در تاريخ دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:, توسط مهاجر

رسول اکرم صلی الله علیه و آله : مَن ماتَ و لا یَعِرفُ إمامهُ ، ماتَ میتةٌ جاهلیَّّة . هر که بمیرد و امام خود را نشناسد ، به مرگ جاهلیت ( ؟ ) مرده است .



ادامه مطلب...
ارسال در تاريخ دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:, توسط مهاجر

شرلوک هلمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر ان خوابیدند.نیمه های شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست .بعد واتسون را بیدار کرد و گفت : نگاهی به آن بالا بینداز و به من بگو چه می بینی ؟ واتسون گفت : میلیونها ستاره میبینم . هلمز گفت : چه نتیجه می گیری ؟ واتسون گفت از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم . از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیریم که زهره در برج مشتری است ، پس باید اوایل تابستان باشد . از لحاظ فیزیکی ، نتیجه می گیریم که مریخ در موازات قطب است ، پس ساعت باید حدود سه نیمه شب باشد . شرلوک هلمز قدری فکر کرد و گفت : واتسون تو انسان عجیبی هستی. نتیجه اول و مهمی که باید بگیری اینست که چادر ما را دزدیده اند.
نیتجه حکایت:
بعضی وقتها ساده ترین جواب کنار دستهایمان است ولی این قدر به دور دست ها نگاه می کنیم که آن را نمی بینیم.

ارسال در تاريخ دو شنبه 16 خرداد 1390برچسب:, توسط مهاجر

صفحه قبل 1 صفحه بعد